گرچه زادگاه مسألهی تجربهی دینی اروپای مدرن میباشد، ولی دیری نپایید که این بحث مرزهای جغرافیایی را در نوردید و به سایر نقاط جهان تسری پیدا کرد. در عالم اسلامی نیز، برخی از اندیشمندان(1777;) به پیروی از تجربهگرایان دینی و با انگیزههای مشابه، در راه بسترسازی بحث تجربهی دینی تلاش کردند و وحی را به تجربهی دینی ارجاع دادند، تا از این طریق بتوانند، به گمان خود، بسیاری از شبهات و معضلات کلامی را حل کنند؛ غافل از اینکه دین مقدس اسلام نمیتواند محمل مناسبی برای اینگونه نظریات باشد، چرا که اهداف و انگیزههایی که منجر به ظهور و پدیدآمدن تجربهگرایی دینی در غرب شد، نه در اسلام اتفاق افتاده و نه زمینههای پیدایی آن وجود دارد؛ قرآن کریم مانند کتاب مقدس مسیحیان ویهودیان دچار هیچگونه تحریفی نشده و همچنین تعارض علم ودین، در فرهنگ اسلامی نیز پدید نیامد؛ اسلام نه تنها مخالف علم نیست، بلکه همواره پیروان خود را به کسب دانشها و علوم مختلف تشویق کرده است.
تحلیل عوامل روانی گرایش به دین و تبیین پیامدهای دینداری، در سازمان روانی و رفتارآدمی، موضوع روانشناسی دنیا است.( 1778;) موجودیت این رشته، که در آن جنبهی تجربی دین مورد مطالعه قرار میگیرد، مدیون همزمانی پیدایش ادیان تطبیقی، در قرن نوزدهم میباشد که در اروپا با پیدایش دو رشتهی دیگر، یعنی روانشناسی اعماق و فیزیولوژی روانشناختی، همراه و در آغاز با دین بیارتباط بود.( 1779;) بررسی تجارب دینی یکی از مهمترین و محوریترین موضوعات عمدهی مورد توجه محققان روانشناسی دین است. برخی از روانشناسان غربی بر آن هستند تا ارزیابی تحویلینگرانه از تجربهی دینی ارائه دهند تا از طریق آن بتوانند تجارب دینی را برحسب مفاهیم صرفا این جهانی (سکولار) تبیین کنند.( 1780;)
1778;. پدیدارشناسی دین و بُعد پدیدار شناختی دین
پدیدارشناسی (Phenomenology) یکی از مکاتب مهمی است که به انواع مختلف فلسفی و غیر فلسفی تقسیم میشود. پدیدارشناسی دین هم یکی از آنهاست که به وسیلهی «ماکس شلرو» رونق یافت. در این رشته، اندیشهها، اعمال و مؤسسههای مذهبی و تجارب دینی، بدون اینکه صدق و کذب آنها مورد ملاحظه قرار گیرد، بررسی میشود؛ یعنی پدیدارشناس بدون اینکه به صادق یا کاذب بودن عقیده یا عمل دینی کار داشته باشد، سعی میکند با قراردادن صدق و کذب آنها بین پرانتز (تعلیق داوری)، به توصیفی دقیق از آنها دست یابد.
سه وظیفهی مهم در قلمرو متد پدیدارشناسی دین قرار میگیرند(1781;):
1777;. تحقیق در ماهیت و طبیعت امر الوهیت(قدسی) (تجربهی دینی)؛ 1778;. فراهم کردن تئوری دربارهی وحی؛ 1779;. مطالعهی اعمال مذهبی.(1782;)
بنابراین تجربهی دینی یکی از مباحث مهمی است که از آن در پدیدارشناسی دین بحث میشود. مباحث پدیدارشناسانهی تجربهی دینی (پدیدارشناختی تجربهی دینی) به سه دسته تقیسم میشوند: 1777;. توصیف دقیق مطلق ماهیت تجربی دینی؛ 1778;. توصیف دقیق تجارب دینی خاص مانند تجربهی عرفانی و تجربهی مینوی؛ 1779;. ارتباط تجربهی دینی بهطور مطلق و تجارب دینی خاص با گوهر دین.(1783;)
1779;. معرفتشناسی دینی و بُعد معرفت شناختی تجربه دینی
معرفتشناسی یا نظریهی معرفت شاخهای از فلسفه است که به بررسی ماهیت، حدود و امکان معرفت و نیز شناخت و ابزار شناخت میپردازد و خود به دو شاخهی معرفتشناسی عام و خاص تقسیم میشود. موضوع معرفتشناسی عام، مطلق معرفت است و موضوع معرفتشناسی خاص(یا مضاف) معرفت خاص مانند معرفت عرفانی (معرفتشناسی عرفانی)، معرفت دینی(معرفتشناسی دینی) میباشد. معرفتشناسی دینی به توجیه عقلانی دین میپردازد و به این پرسش پاسخ میدهد که آیا میتوان به باورهای دینی شناخت داشت یا نه.
معرفتشناسی دین، از زاویهای خاص، به تحلیل و بررسی مسألهی تجربهی دینی میپردازد. آنچه برای معرفتشناسی در درجهی اول اهمیت دارد، پاسخ به این سؤال است که آیا تجربهی دینی میتواند باورهای دینی را توجیه و معقول نماید؟ برای نمونه، وقتی کسی میگوید: «من خدا را تجربه میکنم.»، میتوان از کلام وی به این نتیجه رسید که «پس خدا وجود دارد».(1784;)
1780;. فلسفه دین و بُعد فلسفی تجربه دینی
فلسفهی دین شاخهای از دینپژوهی است که اعتقادات دینی را، از منظری بیرونی و فلسفی (بدون اینکه به دین خاصی ملتزم باشد و از آن دفاع کند)، مورد تحلیل و بررسی انتقادی قرار میدهد. آنچه در این قسمت مورد توجه است «مطالعهای عقلی است که در بررسی نظریات دینی مطرح میشود. این مسایل معمولاً مسایل خاصی هستندکه با نظریهی شناسایی که در مورد شناسایی دینی [معرفتشناسی دینی] به کار میرود مرتبط هستند یا مسایل مابعدالطبیعه میباشند که ادیان گوناگون، برای تبیین رضایت بخش و منطقی بعضی از مفاهیم، به کار بردهاند».(1785;)
تجربهی دینی، در این حوزه، بُعد فلسفی و عقلانی مییابد. از آنجا که هدف فلسفهی دین، اثبات و توجیه عقاید و باورهای دینی است، فیلسوف دین به دنبال ادله و شواهدی میباشد تا به این هدف نایل گردد. تجربهی دینی یکی از انواع ادلهی اثبات وجود خداست که میتواند توجه فیلسوف دین را به خود جلب کند.(1777;1776;) بنابراین هر یک از علوم چهارگانهی فوق، از منظر خاصی، به بحث و بررسی تجربهی دینی میپردازند.
علل و عوامل پیدایش تجربه دینی
شناخت عوامل شکلگیری و علل پیدایش تجربهی دینی، نقش کلیدی در زمینهی شناخت صحیح را، از تجربهی دینی، ایفا میکند. بهطور عمده، چند عامل مهم موجب سوق دادن الهیات لیبرال به سمت و سوی تجربهی دینی گردید:
در قرون وسطا دو روش برای دستیابی به حقایق دینی مطرح شد؛ برخی مبنای مباحث کلامی خود را عقل میدانستند و با روش عقلی ـ فلسفی باورهای دینی را توجیه میکردند. عدهای دیگر مبانی کلامی خویش را به وحی و کتاب مقدس استناد میدادند. آنان چنین اعتقاد داشتند که خداوند خود را به طرز مخصوصی مکشوف فرموده است. به همین دلیل به الهیاتی که مبتنی بر وحی و تعالیم کتاب مقدس بود، الهیات وحیانی مکشوف شده(نقلی) (Revealed Theology) گفته میشود که در مقابل الهیات عقلی (طبیعی) (Natural Theology) قرار دارد و بر روش عقلی و فلسفی مبتنی است.(1777;1777;)
با ظهور تجربهگرایی (آمپریسم = اصالت حس و تجربه) الهیات طبیعی، در غرب، دچار نوسان شد؛ در این میان، «هیوم» برجستهترین نقش را ایفا کرد و با تأکید بر مکتب اصالت تجربه، (Empiricsm) عناصر مختلف الهیات طبیعی را مانند وجود معجزات و برهان نظم مورد خدشه قرار داد.
انتقادات هیوم از مابعدالطبیعه، تأثیر عمیقی بر کانت نهاد و به قول خودش او را از خواب جزمی بیدار کرد. معروفترین انتقاد کانت، علیه برهان وجودشناسی بود. وی اعتقاد داشت که بحث و برهانهای سنتی، که وجود خدا را اثبات یا رد میکند، خدشهپذیر میباشند و مهمتر از این، بر آن بود که چنین برهانهایی، علیالاصول محکوم به شکست هستند. شکاکیت کانت نسبت به دلایل عقلگرایان، در باب اثبات وجود خدا، او را به عامل درونی یعنی «قانون اخلاقی» ارجاع داد. او خدا را بهوسیلهی اخلاق اثبات کرد و دین را مساوی اخلاق دانست.(1777;1778;)
علم جدید در میانهی انقلاب علمی قرن هفدهم میلادی، همزمان با طغیان فلسفه بر ضد دین و جهاننگری دینی، زاده شد(1777;1779;)؛ مهمترین ویژگی این دوره، قدرت خیرهکنندهی علوم جدید در عرصهی زندگی است. گویی انسان ابزاری سحرآمیز پیدا کرده که به مدد آن میتواند بیدغدغه از قهر طبیعت به رفاه این جهانی دست یابد. رفاه این جهانی امری دشواریاب یا امری که حفظ آن از قدرت بشر جدید برنیامده، نیست. به این ترتیب، استغنا پنداری از غایات آن جهانی و مقاصد آسمانی، به ظهور پیوست؛ علم نوین به جای خدا نشست و پیامآوران سکولار در برابر انبیا، عَلَم دعوت این جهانی را بر افراشتند.
ظهور علم نوین پیامدهای مختلفی را برای اخلاق، فلسفه و دین به همراه داشت(1777;1780;) و کشفیات علمی ضربات سهمگینی را بر پیکرهی اعتقادات مسیحیت وارد ساخت. رواج علممداری و تحویلگرایی، بهطور روزافزون، دین را در معرض تهدیدقرار داد و دینگریزی از هرسو ترویج گردید؛ چنین شد که تعارض علم و دین بهوجود آمد.
عامل دیگر، نقادی کتاب مقدس یا به عبارت دقیقتر، نقادی مفهوم کتاب مقدس بود. نقادی کتاب مقدس به دو طریق عملی میشد: نقادی متن و نقادی مفهوم. نقادی متن، تلاشی برای بهدست آوردن صحیحترین و معتبرترین متن و نسخه از کتاب مقدس بود که این نقادی موجب نگرانی راست دینی مسیحی نشد.
پس از نقادی متن، نوبت نقادی مفهوم بود که از متن فراتر میرود تا به حقیقت وقایع برسد. نتایج همین نقادی باعث نگرانی راست دینی مسیحی گردید. نقادان، بهطور کلی، عقیده داشتند که برخلاف نظرسنتی، نویسندهی پنج کتاب اول کتاب مقدس حضرت موسی(ع) نبوده، بلکه نویسندگان آن لااقل چهار شخص مختلف بودهاند. یکی از نتایج عقیدهی مذکور این است که در کتاب پیدایش، دو نوع مختلف شرح آفرینش وجود دارد.(1777;1781;)
این مکتب توسط فردریک شلایر ماخر، مؤسس الهیات جدید، آغاز میشود. در این مکتب، احساسات و عواطف جایگاه رفیعی برای خود پیدا میکند؛ به جای عقل خشک (اصالت عقل قرن هجدهم) مینشیند
و هنر و ادبیات، جایگزین فلسفه و علم میشوند. براساس همین موضوع، شلایرماخر کوشید دین را، که در قرن هجدهم توسط بیشتر متفکران رد شده بود، دوباره به میان آنها بازگرداند.
ویژگیهای رمانتیسیسم، که شلایرماخر آنها را اعلام کرد(1777;1782;)، عبارت بودند از: تأکید بر زندگی باطنی، نوآوری و خود انگیختگی، ادغام دیدگاه دینی در دیدگاه هنری و امکان وجود این مسأله که حقیقت دینی میتواند شکلهای عجیب و غریب به خود بگیرد. مجموعهی عواملی که ذکر شد، دست به دست هم داده و موجب پدید آمدن تجربهگرایی دینی گردیدند.
مهمترین هدفی که شلایرملاخر، در این کار تعقیب میکرد این بود که ابتدا وی میخواست توصیفی دقیق از خودآگاهی دینی و تجربهی دینی ارائه دهد و دوم اینکه با معرفی دین در شکل اصیل و متمایز، ثابت کند که نقدهای نهضت روشنگری بر عقیدهی دینی را نمیتوان در مورد نمودهای واقعی دین به کار برد.(1777;1783;)
بنابراین اگر دین و وحی از سنخ احساس و تجربه باشند، هیچ یک از مشکلات و انتقاداتی که برای مسیحیت ذکر شد، مشکلی را به وجود نمیآورند؛ دین از نقادیهای روشنفکران در امان میماند و الهیات عقلی، تبیین عقلانی و نظام بخشی به گزارشهای تجارب دینی به شمار میآیند. این تبیین و نظام بخشی، بیرون از خود وحی است و شکست
آن ضرری به خود نمیرساند. همچنین تعارض با علم، به خود وحی مربوط نمیشود؛ خود وحی مصون از تعارض است. آنچه با علم تعارض دارد گزارشهای مختلف از وحی میباشند و گزارشهای مختلف وحی خود دین نیستند، بلکه در حاشیهی آن قرار دارند. کتاب مقدس هم خود وحی نیست، بلکه گزارشی از احوال درونی و تجارب دینی دینداران میباشد.(1777;1784;) و انتقادات هیوم و کانت هم مربوط به پوسته و صدف دین است نه گوهر و حقیقت دین.
اگر چه شلایر ماخر با آزاد ساختن دین از فلسفه و علم و متکی نمودن آن بر قلب و احساس، به جای اندیشه و عمل، باعث گردید که قلمرو و معیارهای تشخیص درستی و حقانیت دین، از دیگر حوزهها منفک گردد و از دستاندازیهای منتقدان جسوری که بیمحابا متعرضِ ساحتِ قدسیِ آن میشدند، در امان بماند، ولی ناخواسته در مسیری قرار گرفت که به تدریج به محو و حذف کامل آن میانجامید.(1777;1785;) هرچند این راه حل برای مدتی دین را از تعرضات دینستیزان و منتقدان نجات داد، ولی، خود، دین و دینداری را با مشکلات دیگری رودرو نمود. به همین دلیل نمیتوان این رهیافت را به دین راه حل مناسبی دانست، چرا که:
1777;. این راه حل دست بشر را از حقایق وحیانی و ساحت قدس الهی کوتاه میکرد. تفکیک تجربهی وحیانی از تفسیر و گزارش آن (به این معنا که تجربهی دینی چیزی است، که علم با آن تعارض نمیکند و نقد آن ممکن نیست، ولی گزارش و تفسیر آن ـ یعنی به تعبیر آوردن آن توسط الفاظ و زبان ـ چیزی است که با علم تعارض مینماید) به این معنا است که ما به تجربهی وحیانی دسترسی نداریم.طبق این نظر، تنها راهی که بشر از آن میتواند به تجارب پیامبران دست یابد گزارشهای خود پیامبران از تجاربشان میباشد. اگر بنا باشد که تعارض و خطا در این گزارشها راه یابند، آنوقت دست بشر از ساحت الهی کوتاه میشود.
1778;. این راه حل، مخالف ادعای خود ادیان است؛ یعنی از طریق درون دینی و با استفاده از خود متون ادیان میتوان این نظر را رد کرد. ادیان ادعا دارند که حقایقی را، از طریق گزارشهای پیامبران، به دیگران انتقال میدهند. به عبارت دیگر، از دقت در متون در مییابیم که گزارشهای ادیان، موضوعیت دارند. در این متون، به جای آنکه به تجارب پیامبران توجه شده باشد، بر گزارشهای آنها از وحی تأکید گردیده و اطاعت و پیروی دیگران از پیامبران برپایهی همین گزارشها استوار است. بنابراین، راه حل مذکور به جای حل مسأله، صورت آن را پاک کرده است.
1779;. حتی اگر پیامبران بر تجاربشان تأکید مینمودند، دیگران برای این که تجارب مزبور را داشته باشند، باید نخست آن را بشناسند. شناختی که دیگران نسبت به تجارب پیامبران دارند تنها از طریق گوش فرادادن به توصیفات و گزارشهای آنها میسر است؛ چرا که همهی تجارب ـ به این معنا ـ شخصیاند و تنها فاعل تجربه حق دارد تجربهاش را برای دیگران توصیف کند. بنابراین، معرفت به تجارب پیامبران، تنها از راه گوش فرادادن به گزارشهای آنها امکانپذیر است و طبق این راه حل، نباید به این گزارشها اعتماد کرد. از اینرو، تجارب پیامبران اموری دستنیافتنی هستند.
1780;. این نظر بر تفکیک تفسیر از تجربه تکیه زده است. به عبارت دیگر، طبق این راه حل، پیامبر در مرتبهای متقدم، تجربهای محض و عاری از هرگونه تفسیر دارد و در مرحلهی بعد، تفسیری از آن را، در قالب گزارش، به دیگران ارائه میدهد. در مقابل، معرفتشناسان معاصر بر «محال بودن تجربهی بدون تفسیر» معتقدند. بنابراین، تجربهی محض و تفسیر نشدهای در کار نیست. زبان و باورهای فاعل تجربه، در متن تجربهاش حضور دارند و به آن رنگ و شکل خاصی میدهند.
1781;. گرچه این دیدگاه با تحویل و تقلیل (Reduction) دین به اخلاق و... به شدت مخالف است، اما در واقع خودش، دین را، که دارای اضلاع و ابعاد گوناگونی میباشد، به یک بُعد آن یعنی «احساس شخصی» فروکاسته و دچار خطای تحویل انگاری شده است.
1782;. این نگرش با واقعیات تاریخی ادیان نیز همخوان نیست. علاوه بر اینکه در متون دینی بر گزارشهای پیامبران و نه بر تجارب آنها تأکید شده، در تاریخ هم میبینیم که پیامبران وقتی ادعای پیامبری میکردند، بر گزارشهای خود از وحی تأکید داشتند؛ یعنی دیگران را به پیام وحی (اطاعت از اوامر و نواهی) دعوت میکردند، نه اینکه دیگران را به تجاربی مانندتجارب خودشان دعوت نمایند. انکار و نادیده گرفتن محتوای معرفتی دین و غفلت از ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... دین، از اشکالات دیگر این نظریه است.(1778;1776;)
با توجه به عواملی که موجب پدیدآمدن نظریهی تجربهی دینی وحی شد، نمیتوان دیدگاه تجربهی دینی را، در اسلام، پذیرفت؛ چرا که در دین اسلام، هیچ یک از عوامل فوق پدید نیامده است؛ مسیحیت فعلی، که دینی تحریف شده میباشد، عقاید ناهمخوان و عقلستیزی در بر دارد و کتاب مقدس پر از عقاید غیر قابل قبول است. یکی از عقاید اساسی و توجیهناپذیر مسیحیت، مسألهی تثلیث میباشد. این فکر چنان بی اساس است که معمولاً در توجیه آن، آن را رمز کلیسا میدانستند. در پاسخ به اینکه مضامین کتاب مقدس نامعقول است، میگفتند که عقل قلمرو جدایی دارد و راه عقل از راه ایمان جداست. بنابراین، درغرب، عقل و ایمان در مقابل هم قرار گرفتند، در حالی که اسلام به عنصر عقل تکیه میورزد.
در اسلام، عقل بیشترین ارزش را دارد. تمام اعتقادات اسلامی متکی به عقل میباشند. قرآن انسانها را به تعقل و تفکر فرا خوانده است. در مجامع روایی ما اولین کتاب، کتاب عقل است. امام موسیبنجعفر(ع) تعبیری فوقالعاده و زیبا دارند؛ ایشان میفرمایند: «خداوند دو حجت در میان مردم دارد: حجت درونی که عقل انسان است و حجت بیرونی که انبیا هستند».
در روایات اسلامی، «خواب عاقل از عبادت جاهل بالاتر شمرده شده است». کتاب و سنت اسلامی نیز همواره انسان را به تفکر و تعقل توصیه و ترغیب نموده است: «یک ساعت تفکر از شصت سال عبادت بهتر است».(1778;1777;)
بنابراین، با این توصیفات، دین مقدس اسلام (برخلاف مسیحیت) دارای عقاید خرافی و عقلستیز نمیباشد و هیچ خدشهای در آن راه نیافته و از تحریف مصون مانده است. کتاب مقدس مسلمانان در طول تاریخ هیچ گونه خلل و تحریفی نیافته و خداوند متعال تضمین کرده که آن را حفظ کند (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون)، از اینرو نقادی مفهوم آن بیمعنا است. تعارض علم و دین، که در مسیحیت رخ داد، در مورد اسلام صحیح نمیباشد؛ علاوه بر این که آموزههای دینی با آموزههای علمی دچار تعارض نشدند، بلکه اسلام همواره انسان را به طلب علم و دانشاندوزی دعوت و طلب علم را فریضه میداند: «طلب العلم فریضة».
دیدگاه تجربهی دینی، وحی را مواجههی پیامبر با خدا میداند که در این مواجهه، پیامبر، خدا را تجربه مینماید و سپس تجربهی خود را به دیگران نقل میکند، نه اینکه بر پیامبر مطالبی، در قالب وحی، نازل میشود. این طرز تلقی از وحی از نظر خود قرآن مورد قبول نیست. خداوند در آیهی ششم سورهی نمل میفرماید: «وانک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم» (و به راستی تو قرآن را از ناحیهی خداوند فرزانه و بسیار دانا دریافت میکنی) یا در آیهی پنجم سورهی مزمل میفرماید: «انا سنلقی علیک قولاً ثقیلا» (به راستی ما گفتاری گران و سنگین بر تو میافکنیم). همچنین در آیهی هفتم سورهی شورا میفرماید: «و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا» (و بدینسان قرآنی عربی را به تو وحی کردیم) یا در آیهی 1781;1777; همان سوره تصریح میکند که خداوند با انسان (پیامبر ـ ص ـ) از طریق وحی تکلم میکند: «و ما کان لبشر أن یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب أو یرسل رسولاً فیوحی باذنه مایشاء». این آیات و آیات دیگر ثابت میکنند که قرآن نه تجربهی باطنی و شخصی پیامبر(ص)، بلکه کلام خدا میباشد و پیامبر(ص) ارتباط زبانی با خدا برقرار میکند نه تجربهای خاص.(1778;1778;)
تأثیر دیدگاه «تجربه دینی» در مسأله عصمت
اگر دیدگاه تجربهی دینی را در باب وحی بپذیریم، عصمت در پیکرهی وحی به این معناست:
اول: پیامبر واقعا مواجههای با خدا داشته است؛
دوم: تفسیر پیامبر از این مواجهه و ترجمهاش از آن درست است؛ در تفسیر و ترجمهی او خطا راه ندارد؛
سوم: فهم پیامبر هم از این تجربه خطا بردار نیست؛
چهارم: پیامبر فهم خودش را دقیقا به دیگران انتقال داده است.
اما عصمت زبانی چطور؟ آیا پیامبر میتواند ادعا کند واژههایی که در گزارش از وحی به کار میبرد، همان واژههایی هستند که خدا به کار برده است؟
پاسخ، منفی است، زیرا وحی در این دیدگاه، اصلاً سرشت زبانی ندارد؛ خدا جملاتی را القا نکرده تا پیامبر ادعا کند واژههای همان جملات را دقیقا به کار میبرد. به اصطلاح منطق دانان «عصمت» به این معنا سالبه به انتفای موضوع است؛ وحی زبانی در کار نیست تا پیامبر ادعا کند واژههای وحی را دقیقا انتقال میدهد. از اینرو، این دیدگاه با توجه به این که وحی اسلامی ویژگی زبانی دارد، با آن ناهمخوان است.(1778;1779;)
متکلمان و متفکران اسلامی، درباب وحی، سهگونه عصمت را، برای پیامبر، ذکر کردهاند: 1777;. عصمت در گرفتن و تلقی وحی از خدا؛ 1778;. عصمت در مقام حفظ و نگهداری وحی؛ 1779;. عصمت در مقام تلاوت و ابلاغ آن.
همانطورکه بیان شد، طبق دیدگاه تجربهی دینی، پیامبر ـ نعوذبااللهـ در مقام سوم (یعنی در مقام تلاوت و ابلاغ وحی) معصوم نیست. این نظر پیامدهای خطرناکی دارد که ما متعرض آن نمیشویم و فقط به مخالفت این دیدگاه با متون دینی میپردازیم. خداوند متعال در آیات 1785;1777; و 1785;1778; سورهی نمل میفرماید: «انما امرت ان اعبد رب هذه البلدة الذی حرمها و له کل شیء و امرت ان اکون من المسلمین و ان أتلوا القرآن» یعنی من مأمور شدهام که پروردگار شهر مکه را، که آن را حرم قرار داده و تمام چیزها مِلک او است، بپرستم و از مسلمانان باشم و نیز قرآن را تلاوت کنم؛ یعنی همان طوری که خودم آیات الهی را استماع نمودهام عین همان آیات را، بدون کاهش یا افزایش، به آگاهی شما برسانم.(1778;1780;)
1777;. اقبال لاهوری از جمله کسانی است که دیدگاه تجربهی دینی را در کتاب «احیای فکر دینی در اسلام» مطرح کرد. همچنین عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری، در برخی نوشتههای خود، این دیدگاه را پذیرفتهاند.
1778;. احد فرامز قراملکی: هندسهی معرفتی کلام جدید، ص 1778;1780;1785;.
1779;. ر.ک: میرچا الیاده: دینپژوهی، ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی، ص 1778;1781;1779;.
1780;. رالف هود: ترجمهی دینی، روانشناسی دین والهیات، (مجله قبسات، ش 1785;/1784;)ص 1784;.
1781;. یوافیرواخ: رهیافتی به علم دینشناسی در فرهنگ اسلام(مجلهی دینپژوهان)، ص 1785;1780;.
1782;. در مورد پدیدارشناسی ر.ک: روژه ورنو ـ ژانوال، نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفههای سست بودن، ترجمهی یحیی مهدوی، انتشارات خوارزمی، آموزه دار تیک، پدیدارشناسی چیست؟ ترجمهی محمود نوالی، انتشارات سمت.
1783;. علی رضا قائمینیا: ترجمهی دینی و گوهر دین، ص 1785;1779;.
1784;. محمدتقی فعالی، ترجمهی دینی و مکاشفهی عرفانی، ص 1785;1785;.
1785;. ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمهی سیدجلالالدین مجتبوی، ص 1778;1776;1781;.
1777;1776;. ترجمهی دینی و مکاشفهی عرفانی، ص 1777;1776;1776;.
1777;1777;. ویلیام هوردرن، راهنمای الهیات پروتستسان، ترجمهی طاطهوس میکاییلیان، ص 1785;1780;.
1777;1778;. ر.ک: دیوید و هاملین، تاریخ معرفتشناسی، ترجمهی شاپور اعتماد؛ کاپلستون، ترجمهی انگلیسی، ج 1781;، ترجمهی اخیر جلالالدین اعلم.
1777;1779;. ر.ک: ایان باربور، علم ودین، ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی.
1777;1780;. دربارهی پیامدهای ظهور علم نوین ر.ک. به: والتر استیس: دین و نگرش نوین ترجمهی احمدرضا جلیلی.
1777;1781;. راهنمای الهیات پروتستان، ص 1779;1783;.
1777;1782;. محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرتگرایی دینی، ترجمهی نرجس جواندل، ص 1779;1777;.
1777;1783;. دین پراودفوت، تجربهی دینی، ترجمهی عباس یزدانی، صص 1777;1784;1777;1785;.
1777;1784;. ر.ک: علی رضا قائمینیا، وحی و افعال گفتاری، صص 1781;1784;1781;1785;.
1777;1785;. علی رضا شجاعیزند: دین، جامعه و عرضی شدن، صص 1782;1781;1782;1782;.
1778;1776;. ر.ک: وحی و افعال گفتاری، صص 1781;1785;1782;1777;.
1778;1777;. ر.ک: عباس یزدانی، در پردودفوت، تجربهی دینی، صص 1779;1777;1779;1779;1777;1783;.
1778;1778;. محمدباقر سعیدیروشن، تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت.
1778;1779;. وحی و افعال گفتاری، صص 1777;1785;1776;1777;1785;1777;.
1778;1780;. عبدالله جوادیآملی، قرآن در قرآن، (تفسیر موضوعی)، ج 1777;، ص 1779;1778;1780;